هر کسی از هر قشری با چند ساعت کلاس تکنیکال مقدماتی و اخیرا کلاسهای تابلو خوانی!!! به دنبال تحلیل دقیق بازار و پیدا کردن نقطهی دقیق ورود و خروج است. اصولا اینکه چرا باید مردم به جای یادگیری اصول و کارکردهای بورس و مفاهیم بنیادی و اصول مدیریت ریسک و چینش پورتفوی و .. (حداقل در شروع ورود به بورس) به دنبال پکیجهای تابلوخوانی و تحلیل تکنیکال مقدماتی کلاسیک و یک سری اندیکاتور ( به جز rsi و ایچیموکو تقریبا بقیه منسوخ شده) باشند تا نقطهی دقیق ورود و خروج را پیدا کنند!
این یعنی همه به دنبال حرفه ای شدن هستند و آیا این ممکن است؟ همه قصد "روز- معاملهگری" را دارند و به دنبال نقطهی دقیق ورود و خروج هستند که یکی از سختترین و حرفهای ترین روشهای معاملهگری است.
نتیجه چه میشود؟:
ورود و خروج مکرر و بی هدف سرمایهگذاران با یک خبر و شایعه و .. دستکاری تابلوی سهم و ایجاد یک تابلوی دلخواه برای تابلوخوانان تا در بازی بازیگر سهم بازی بخورند.
این درست مانند این است که به مردم بگوییم بیایید نحوهی کار با ابزارهای جراحی را یادبگیرید و خودتان جراحی کنید و به جراح نیاز نداشته باشید. ببینید چقدر راحت است. اسکالپل و پنس را بردارید و بیمار را بشکافید. شما نیاز به دانستن آناتومی و پاتولوژی و فارماکولوژی ندارید.
برای مکانیک شدن کافیست نحوهی کار با آچار بُکس و آچار شلاقی و ... را بدانید. نیاز به شناخت اجزای اتومبیل و نحوهی کارکردش ندارید.
من منکر دانستن تمام و کمال علم تکنیکال نیستم و به نظرم یکی از واجبات حضور در بازار است امابه نظر من ما آموزش را از بدجایی شروع کردیم. تابلوخوانی بورس یکی از بی ارزشترین و غیر قابل اتکاترین اطلاعاتی است که میتوانید راجع به سهم بدست بیاورید به این علت که به شدت قابل دستکاری است و هیچ روند مشخصی را نشان،نمیدهد،صرفا در برخی مواقع به عنوان یکی و تنها یکی از نشانههای تایید استفاده میشود ونه ابزار تحلیل و تصمیمگیری مطلق!
نتیجهی این نوع آموزش و گسیل سرمایهگذاران به بازار چیزی جز هرج و مرج و محروم کردن مردم از حق دانستن در خصوص کارکردهای بازار نیست. درست مانند این است که هزاران جراح را بدون اینکه اطلاعاتی از نحوهی کارکرد بدن انسان داشته باشند صرفا با اشنایی با ابزارهای جراحی فارغ التحصیل کرده ایم!
قصد ندارم مشکلات بازار را به این موضوع ربط بدهم قطعا که عوامل بزرگتر و مهمتری هم وجود دارد که البته هدف این نوشته نیست و در این لحظه صرفا راجع به این موضوع بحث میکنم.
ما در آمورش غفلت کرده ایم و بورس را از یک جای بدش و از وسط کتاب آموزش داده ایم.
مردم را از وسط قصه درگیر ماجرا کردیم بدون اینکه مقدمات بازار را گفته باشیم. ما در هیچ زمینهای اعتقاد به کار پایهای نداشتیم و همیشه این پدیدهی زود به نتیجه رسیدن را نوعی ارزش قلمداد کردیم. نتیجه این شده است که دیگر به صورتهای مالی و قیمتهای جهانی و p.e و ... توجهی نمیشود و در عوض توجه به شایعهی ریاست فلانی، امدن و رفتن افراد توجه میشود و نوسانات بازار با خبرهای زرد اتفاق میافتد، این نوسانات و واکنشها به علت کمبود اموزش و کمبود تجربه است. خبر خوب این است که بورس در میان مدت و بلند مدت از این تنشهاعبور میکند و همواره در یک مسیر مشخص و منطقی حرکت میکند
نظر شما